بالهگردی از جمله موضوعاتی است که در سالهای اخیر به شکلهای گوناگون توجه اذهان عمومی و همچنین سیاستگذاران را به خود جلب کرده است. چند صباحی مطالب، خردهفرمایشات و طرحهایی تدوین میشود و مجددا به حال خود رها میشود. بهنظر میرسد توجه به موضوع زبالهگردی پس از سوختن دو کودک در یکی از گودهای زباله که با اطلاعرسانی یکی از تشکلهای مدنی انجام شد، راه خود را به افکار عمومی باز کرد. از اواسط دهه۹۰، برخی از گاراژها و گودهای زباله به محفلی دیگر برای عرض اندام اعضای شورای شهر و دیگر مدیران شهرداری تبدیل شده است. در سالهای اخیر سیاستگذاران و مدیران مرتبط با پسماند زباله، با صدور طرحهای فرمایشی و تدوین برنامهها و چشماندازهای متعدد نتوانستند به تغییر شرایط موجود کمک کنند.بهطور مثال در اواخر دهه۸۰ و اوایل دهه۹۰، طرح مکانیزه شدن فرآیند تفکیک زباله در دستور کار شهرداری قرار گرفت. در دهه۹۰ استفاده از اپلیکیشنهای جمعآوری زباله مد روز شد.
اکنون نیز جمع آوری سطلهای زباله و استخدام زبالهگردان با عناوینی همچون رسمیسازی و ساماندهی زبالهگردان، برای از بین بردن زبالهگردی و تفکیک غیررسمی نقل محافل شده است. در ابتدا بهتر است موضوع زبالهگردی را مانند دیگر پدیدههای اجتماعی با رویکرد اجتماعی نگریست. موضوعات اجتماعی نه در یک شب به وجود میآیند و نه در یک شب جمع میشوند. سخنرانی و ایراد چهار دستور فرمایشی فلان مدیر و معاون نمیتواند به تغییر پدیدههای اجتماعی کمکی کند، بلکه تجربه نشان داده است بیمسوولیتی و نداشتن حداقل نگاه کارشناسی به موضوعات اجتماعی باعث پیچیدهتر شدن موضوعات در سالهای اخیر شده است. پدیده زبالهگردی نیز از این قاعده مستثنی نیست. در زمستان۹۶، انتشار کلیپی از یکی از گاراژهای زباله واقع در جاده محمودآباد و غنیآباد که فرد نیکوکار از کودک زبالهگرد میپرسد، دوست دارد در ساندویچش خیارشور بگذارد و کودک میپرسد: «خیارشور چیست؟» خشم عمومی را لبریز کرد.
در پی توجه افکار عمومی به محل زندگی و کار کودکان، برخی از اعضای شورای شهر با حضور خود در یکی از گودهای زباله واقع در اطراف روستای محمودآباد و گرفتن چند عکس یادگاری در خلال فرمایشات خود، موجب تخریب گود سعید شدند. گود سعید در روزهای آتی با بولدوزر تخریب و مابقی آن به آتش کشیده شد. در نتیجه آن، زبالهگردان مجبور شدند در سطح شهر پراکنده شوند. حال آنان حداقل آلونکی را نیز که برای استراحت داشتند از دست دادند. این مثال مشتی نمونه خروار از اقدامات نسجیده و ضربتی است که در سالهای اخیر مانند دیگر پدیدههای اجتماعی چون گورخوابی، دستفروشی و… با آن مواجه بودهایم. سیاستهای اتخاذشده توسط مدیران وقت، زندگی گروههای فرودست و حاشیهای را در معرض آسیب و خطرات بیشتری قرار داده است.
زباله گردی در شهر تهران بهنظر میرسد با فرآیند برونریزی شهرداری تهران تقویت میشود. همانطور که کریمیان در کتاب «زبالهگردی، زمینههای شکلگیری و تقاطع سیاستها» نشان میدهد واگذاری یکی از وظایف اصلی شهرداری به بخش خصوصی، زمینه رواج فرآیند موجود را ایجاد کرد. شهرداری با واگذاری جمعآوری زباله به پیمانکاران و اخذ سود از فرآیندی که باید برای آن هزینه کند و نه کسب سود، دست پیمانکاران شهرداری را در کاهش کیفیت فرآیند بازیافت باز گذاشته است. بنا به مطالعاتی که نگارنده و دیگر پژوهشگران این عرصه انجام دادهاند، به نظر میرسد بازیافت زباله در اکثر کشورهایی که توانستند در مدیریت امحای زباله خشک وتر موفق باشند یا بر عهده شهرداری و دیگر سازمانهای اصلی کشورهاست یا آنکه شهرداریها با ارائه یارانه به بخش خصوصی، این وظیفه اصلی و مهم را به آنان واگذار میکنند. جمعآوری و پسماند زباله تحت عناوینی همچون طلای کثیف و پول در سطل، نگاه مقطعی و کوتاهمدت به مدیریت پسماند دارد.
در نتیجه این نگاه کوتاهمدت، شاهد هستیم که به جای صرف هزینه، برخی از سیاستگذاران به دنبال کسب سود از این فرآیند هستند. پیمانکاری که در مزایده، موفق به اجاره مناطق شهری میشود (در دیگر یادداشت این شماره از نشریه «دنیایاقتصاد» به توصیف فرآیند مذکور پرداخته شده است.) براساس حداکثر سودی است که شهرداری از آن منتفع میشود. این رویکرد کسب حداکثر سود باعث میشود که پیمانکارانی که میتوانند ابعاد محیط زیستی و اجتماعی زبالهگردی را نیز لحاظ کنند، بهصورت خودکار از عرصه رقابت میان پیمانکاران حذف شوند. بیتوجهی به ابعاد زیستمحیطی جمعآوری و بازیافت زبالههای خشک و تر میتواند تبعات بلندمدت و بعضا بسیار خطرناکی برای سلامتی شهروندان به همراه داشته باشد.
در این زمینه میتوان به شیرابههای سراوان رشت اشاره کرد که بنا برخی از پژوهشهای موجود باعث تشدید برخی سرطانهای سیستم گوارشی در سالهای اخیر شده است. متاسفانه در سالهای اخیر نگاه کوتاهمدت و درآمد زا به مدیریت پسماند و نادیده انگاشتن ابعاد محیط زیستی آن پیامدهای مهم و قابل ملاحظهای را به همراه داشته است. همانطور که در مقدمه بیان شد، پدیده زبالهگردی در شهر تهران بر دو بعد استوار است. در ادامه بیان شد که برونریزی یکی از وظایف اصلی شهرداری است و کسب سود از آن چگونه میتواند زندگی شهروندان را تحتالشعاع قرار دهد. بعد مغفول دیگر، نیروی کار غیر رسمی مهاجر است. در سالهای اخیر بسیاری از طرحهای مکانیزه کردن فرآیند بازیافت زباله با شکست مواجه شده است. به نظر میرسد عدم موفقیت در طرحهای مکانیزاسیون علاه بر ناتوانی در آموزش بازیافت و تفکیک از مبدا به شهروندان، ناشی از سهولت از استفاده از نیروی کار مهاجر غیررسمی بوده است.
در تفکیک زبالههای خشک، هیچ دستگاهی قدرت و توانمندی نیروی انسانی را ندارد. به همین خاطر است که در برخی از کشورهای دارای سیستم مدیریت کارآمد، از نیروی کار انسانی برای کار با نوار نقاله بازیافت استفاده میشود. در شهر تهران بهدلیل عرضه نیروی کار ارزان مهاجران، پیمانکاران و شهرداری لزوم و اجباری به استفاده از فرآیندهای مکانیزه را کمتر میدانند. با به خدمت گرفتن این نیروی کار در قالب استخدام در مراکز بازیافت یا همچنین عقد قرارداد با اربابان (در یادداشتی دیگر چرخه جمعآوری زباله خشک به تفصیل توضیح داده شده است) از امکان جمعآوری و تفکیک بهینه برخوردار میشوند. همانطور که در مقدمه اشاره شد، هر گونه طرح ساماندهی، مکانیزاسیون، جمعآوری کودکان زبالهگرد، مقابله با زبالهگردی کودکان و رسمیسازی زبالهگردان اگر بدون توجه به دو بعد اصلی این پدیده طراحی و اجرا شود، جز دچار شدن به سرنوشت تکراری دیگر طرحهای مشابه، راه به جایی نمیبرد.