• امروز : شنبه - ۱ دی - ۱۴۰۳
  • برابر با : Saturday - 21 December - 2024
8
نگاهی به :

دهکده‌ای برای کشاورزی دانش‌آموزان

  • کد خبر : 2474
  • ۱۵ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۸:۰۷
دهکده‌ای برای کشاورزی دانش‌آموزان
آن‌ها حالا فوت و فن‌های کار را یاد گرفته‌اند و به قول خودشان می‌توانند از پس اداره‌کردن یک گلخانه برآیند. علی اطمینان هم از دیگر دانش‌آموزان این رشته است.

اگر راه را بلد نباشی، در فضای وسیعش گیج و گم می‌شوی، ولی هر سو پا بگذاری، نوجوانانی را می‌بینی که سخت مشغول کارند. علی در اتاقکی، قارچ می‌کارد. چند روز پیش پنجاه‌کیلو برداشت کرده و حالا مشغول مراقبت از قارچ‌ها برای برداشت دومین مرحله در سال‌۱۴۰۲ است.

در اتاقکی دیگر مجتبی، کرم ابریشم پرورش می‌دهد و پیله آن‌ها را به فروش می‌رساند. یونس و رضا غیر از نگهداری و پرورش گوسفند، درحال یادگیری و پرورش شترمرغ هستند. سیدحسین هشت‌کندو دارد و عسل برداشت می‌کند.

رضا و برادرش، حسین، تعمیرات تراکتور و بیل مکانیکی و سایر تجهیزات صنعتی کشاورزی را انجام می‌دهند. علی و پدرش هم در گلخانه کار و از این راه امرار معاش می‌کنند. این زمین پنجاه‌هکتاری، یک هنرستان کشاورزی است که در محله امیریه قرار دارد.

دانش‌آموزان اینجا برای نمره گرفتن باید نیش زنبور بخورند، گاو و گوسفندان را واکسن بزنند، پشت دستگاه بیلر بنشینند، دارو‌های گیاهی کشت کنند، ماهی پرورش دهند، ابزارآلات کشاورزی را تعمیر کنند و… با همین سن کم اغلب آن‌ها کسب و کاری برای خودشان جور کرده‌اند و درآمد‌های خوبی هم دارند. یک روز را همراه این دانش‌آموزان می‌شویم و پابه‌پای آن‌ها زیر آفتاب، در زمین‌هایی که کلاس درسشان است، حضور پیدا می‌کنیم.

دانش‌آموزان آچار به‌دست

ابتدا به سالن کوچک پرورش قارچ می‌رویم. اتاق تاریکی که چند تخت فلزی در آن قرار دارد و صفحات قارچ مهیای باردهی است. امیرمحمد اکبرپور مسئول اینجاست. او سال ۹۸ از همین هنرستان فارغ‌التحصیل شده و حالا تجهیزات پرورش قارچ را آورده است تا ضمن کشت و پرورش آن، دانش‌آموزان کنونی، مراحل پرورش قارچ را از نزدیک ببینند.

هیچ‌کدام از اعضای خانواده او کشاورز نبوده‌اند، اما به‌دلیل علاقه‌ای که به این امور داشته، مشاور مدرسه، هنرستان کشاورزی را به او معرفی کرده است. امیرمحمد می‌گوید: قبلا در باغچه کوچک پدربزرگم سبزی می‌کاشتم، ولی وقتی وارد هنرستان شدم، فهمیدم همین سبزی‌کاشتن به ظاهر ساده چه فوت و فن‌هایی دارد که اگر آن‌ها را رعایت کنیم، به بهره‌برداری و سود بیشتر و ریسک کمتری خواهیم رسید.

درحالی‌که امیرمحمد دارد شرایط دما و نور برای پرورش قارچ‌ها را به دانش‌آموزان توضیح می‌دهد، از اتاق خارج می‌شویم و به سمت زمینی می‌رویم که کلاس دانش‌آموزان رشته ماشین‌آلات و تعمیر تراکتور است. در قسمتی از زمین، دستگاه‌های مختلف بیلر، بذرکار، بذرپاش، خرمن‌کوب و‌… قرار دارد.

در سالن آن هم میز‌های کار متعددی گذاشته‌اند؛ روی هر کدام قطعاتی قرار دارد که مربوط‌به کار‌های عملی دانش‌آموزان است. سه دانش‌آموز آچار‌به‌دست در‌حال تعمیر موتور تراکتور هستند. چهاردانش‌آموز دارند کار سیم‌کشی موتور انجام می‌دهند. دو نفر دیگر هم روی بیل مکانیکی کار می‌کنند.

مصطفی رحمتیان یکی از دانش‌آموزان این کلاس است. برادرش، مهدی رحمتیان، در همین کلاس درس خوانده، فارغ‌التحصیل شده و کارشناسی ارشد گرفته است. حالا علاوه‌بر اینکه معلم اینجاست، تعمیر ماشین‌آلات دو نهاد آستان قدس و دانشگاه فردوسی را انجام می‌دهد.

خراب‌کاری‌های قبل از مهارت‌اندوزی

مسعود رضایی، معلم این کلاس، خاطرات بسیاری دارد. به گفته او دانش‌آموزان در اینجا تجربه‌هایی کسب می‌کنند که تا آخر عمر به دردشان می‌خورد. او از روزی یاد می‌کند که سر کلاس، یکی از دانش‌آموزان هنگام باز‌کردن بست باتری، مثبت و منفی را رعایت نکرد و صدای انفجار بدی در سالن پیچید که حسابی همه ترسیدند.

او می‌گوید: آن روز به دانش‌آموزان گفتم اول باید بست منفی باز شود، اما یکی از دانش‌آموزان که سر به هوا بود، بدون توجه به حرفم، مثبت را باز کرد که در‌نتیجه این اشتباه، کل سیم‌کشی تراکتوری که داشتیم رویش کار می‌کردیم، سوخت و نزدیک بود دست خود آن دانش‌آموز هم آسیب ببیند. دانش‌آموزان که حسابی ترسیده بودند، وقتی خاطرشان جمع شد که دوستشان آسیبی ندیده است، دنبالش می‌کردند تا او را به حساب خودشان بزنند که چرا حواسش نبوده و این‌طور باعث خراب‌کاری و ترس همه شده است.

کارگاه تعمیر ماشین‌آلات را با دانش‌آموزان پر‌جنب‌وجوش آن، که ابایی از روغنی‌شدن دستانشان ندارند و آچار به‌دست دنبال کار و کسب تجربه هستند، ترک می‌کنیم.

محمد سلمانی‌ایزدی، معاون فنی هنرستان کشاورزی که ما را همراهی می‌کند، همان‌طور‌که با خودرو در‌حال رفتن به‌سمت کلاس دانش‌آموزان رشته‌های دامی هستیم، زمین‌های مختلف را نشانمان می‌دهد و می‌گوید: بچه‌ها این زمین‌ها را شخم می‌زنند، در آن‌ها بذر می‌کارند و درو می‌کنند. در زمان پرورش ماهی هم استخر را پر از آب می‌کنیم و دانش‌آموزان کار‌های پرورش ماهی را انجام می‌دهند.

به زمین‌ها می‌رسیم، دانش‌آموزانی مقابلمان قرار دارند که واکسینه‌کردن دام‌ها را بلدند، ابایی از تمیز‌کردن اسطبل اسب و گاو و‌… ندارند و نگاه صنعتی به دامداری دارند.

ابوالفضل سعادتی یکی از این دانش‌آموزان است که در پایه دوازدهم تحصیل می‌کند. پدر، پدربزرگ و عموی او همه گاودار هستند. او می‌توانسته این حرفه را به‌طور تجربی کنار آن‌ها یاد بگیرد، اما می‌گوید: گاوداری سنتی دیگر نمی‌صرفد. آمده‌ام اینجا تا دامداری صنعتی را یاد بگیرم. او درباره چندقلوزایی، بیماری‌ها و تغذیه دام نکاتی یاد گرفته است که خیلی به دردش می‌خورد.

ابوالفضل در دامداری پدرش دو گوسفند برای خودش داشته که با رعایت این نکات، آن‌ها را به هشتاد‌گوسفند رسانده است و برای خودش درآمد دارد. او نکاتی را که اینجا آموخته، به پدر و پدربزرگ و عمویش نیز منتقل می‌کند و آن‌ها هم از این موضوع استقبال می‌کنند.

نمره‌گرفتن با نیش زنبور

پدربزرگ مهدی زارعی دام‌پروری دارد، اما مهدی در فکر پرورش اسب و مرغ و خروس لاری است. او در هنرستان، پرورش مرغ و خروس لاری را آموخته و حالا خودش در روستایشان این کار را انجام می‌دهد. مهدی با خوشحالی می‌گوید: الان هفت‌جوجه دارم و هفته پیش یکی از آن‌ها را یک‌میلیون‌تومان فروختم.

مهدی در مرور خاطراتش به نمره‌های کلاس‌های عملی‌شان اشاره می‌کند و می‌گوید: برای یکی از درس‌ها، معلم گفت پنج‌نمره کلاس عملی‌تان این است که نیش زنبور بخورید. من در آن درس سه‌قسمت دستم و یک‌قسمت چشمم نیش زنبور خورد؛ به معلم می‌گفتم اگر هر نیش پنج‌نمره داشته باشد، من باید نمره بیست این درس را بگیرم.

این خاطره او، ما را به‌سمت کندو‌های سیدحسین برکاتی می‌برد. او از سال گذشته هشت‌کندو به اینجا آورده است تا کنار کار‌های دیگر، زنبورداری را هم یاد بگیرد. کنار همین کندو‌ها و زنبور‌ها با سیدحسین صحبت می‌کنیم. او در کلاس دهم درس می‌خواند و امیدوار است تا دو سال آینده خیلی چیز‌ها یاد بگیرد.

سید‌حسین پرورش شترمرغ را هم یاد گرفته و در آن به قول خودش نیمه‌ماهر است. او پرندگان زینتی هم پرورش می‌دهد، اما هنوز به‌خوبی این کار را نیاموخته و تا حالا پرندگانش تلفات داشته‌اند. حسین علاقه بسیار به یادگیری زنبورداری دارد؛ زیرا نیاز به وقت کمی دارد و کنار کار‌های دیگر، می‌تواند آن را انجام دهد.

علی یوسفی که با روپوش سفید روی کندو‌ها نشسته است، با وجود مخالفت پدر و مادرش، آن‌قدر به این عرصه‌ها علاقه داشته که آن‌ها را راضی کرده و در حال تحصیل در رشته امور دامی است. او در هنرستان با رشته پرورش اسب آشنا شده است، اما چون در اینجا تجهیزات مربوط به اسب را ندارند، از‌طریق یک باشگاه خصوصی مشغول یادگیری مربیگری و اصول پرورش اسب است.

او تصمیم دارد سال آینده در همین هنرستان، اسطبل و فضای سوارکاری را مهیا کند تا دانش‌آموزان بعدی، مثل او مجبور به رفتن به باشگاه‌های خصوصی نباشند.

تعمیرگاه سیار علی و برادرش

علی صوفی و برادرش در پایه دهم و دوازدهم رشته ماشین‌آلات درس می‌خوانند. هر دو در کار تعمیر موتور ماشین‌های دیزلی و پمپ‌های هیدرولیک وارد هستند. پدرشان دستگاه بیل مکانیکی دارد و هر وقت دستگاه پدر یا همکارانش خراب شود، با این دو برادر تماس می‌گیرند. علی صندوق عقب پژو ۴۰۵ پدرش را باز می‌کند و جعبه ابزار‌های مختلف را که در آن است، نشانمان می‌دهد و می‌گوید: این تعمیرگاه سیار ماست. هرجا وسیله‌ای خراب باشد، می‌رویم و تعمیرش می‌کنیم.

وقتی از علی می‌پرسیم درس‌خواندن در هنرستان چه فوایدی برای او داشته است، می‌گوید: مکانیک‌های قدیمی و تجربی، اسم قطعات جدید را نمی‌دانند، اما ما در هنرستان، اسم‌های جدید قطعات و ابزارآلات را یاد می‌گیریم و به دستگاه‌های جدید واردتر هستیم. برادرش هم ادامه می‌دهد: ما کنار درس، کار می‌کنیم و درآمد داریم. تجربه هم کسب می‌کنیم. بعد از فارغ‌التحصیلی دیگر نگران بیکاری نیستیم.

این مهارت دانش‌آموزان به‌راحتی به دست نیامده است. آن‌ها به قول خودشان خراب‌کاری هم زیاد داشته‌اند. علی تعریف می‌کند: وقتی قطعات بیش از حد سفت یا شل بسته شود، دستگاه درست کار نمی‌کند و مشکلات بعدی را به‌دنبال دارد. بعد هم با خنده پشت گردن دوستش می‌زند و می‌گوید: مثل این آقا‌رضا که دارد پیچ را زیادی سفت می‌کند و بعد که دستگاه شروع به کار کند، می‌شکند.

علی و رضا کمی سر به سر یکدیگر می‌گذارند و بعد علی به بیلر قرمزی که روی میز قرار دارد، اشاره می‌کند و می‌گوید: همه کار‌های این قطعه را دانش‌آموزان با کمک معلم انجام داده‌اند. صاف‌کاری، بتونه‌کاری، رنگ‌آمیزی و مکانیکی آن، همه‌اش به دست خودمان انجام شد. خیلی خوش گذشت.

فارغ‌التحصیلی که کارآفرین شد

بخش دیگری از فضای هنرستان کشاورزی به گلخانه‌ها و دانش‌آموزان رشته‌های امور باغی اختصاص دارد. در گلخانه‌ها، دانش‌آموزان کشت انواع گل و گیاه و نشا را یاد می‌گیرند. سیدمحمدعرفان رضوی همراه دوستش، امیرعلی صبوری، در یکی از این گلخانه‌ها مشغول کارند. آن‌ها برای عید هشتصد‌سبزه تولید کرده و فروخته‌اند. البته غیر از این هشتصد‌سبزه، کلی هم ضرر کرده‌اند. گندم و جو‌ها را زیاد نم کرده‌اند که منجر به پوسیدگی آن‌ها شده است.

یک بار هم دمای گلخانه را بالا برده بودند که باز هم سبزه‌هایشان کپک زده بود. اوایل وقت و بی‌وقت قلمه می‌زدند، اما حالا می‌دانند که قلمه‌زدن هم زمان‌های خاص خودش را دارد. آن‌ها حالا فوت و فن‌های کار را یاد گرفته‌اند و به قول خودشان می‌توانند از پس اداره‌کردن یک گلخانه برآیند. علی اطمینان هم از دیگر دانش‌آموزان این رشته است. او و تعدادی از دوستانش در‌حال آماده‌کردن گلدان‌های دیش گاردن (ترکیب چند کاکتوس در یک گلدان) برای یکی از هتل‎های معروف مشهد هستند.

رضا صادقی از فارغ‎التحصیلان سال ۹۹ هنرستان کشاورزی است که در دانشگاه هم در رشته امور باغی تحصیل می‌کند. او صدمتر از زمین‌های گلخانه هنرستان را اجاره کرده است و همراه پدر و مادر و برادر کوچکش مشغول کار و کسب درآمد از آن هستند. او می‌گوید: اوایل اشتباهاتی داشتم که همه می‌خندیدند، اما الان داریم از این گلخانه خرج خودم و پدر و مادرم را درمی‌آوریم.

سعید یوسفی از دیگر فارغ‌التحصیلان هنرستان است که اسمش خیلی بر سر زبان‌هاست. موفقیت‌های چشمگیر او که تعریفش را می‌کنند، باعث می‌شود سری به گلخانه‌اش در حاشیه بولوار میثاق بزنیم. پدرش در گلخانه نشسته است و بعد از اینکه خودمان را معرفی می‌کنیم، به سعید زنگ می‌زند و چند‌دقیقه بعد، او خودش را می‌رساند.

سعید‌آقا که اکنون سه‌گلخانه دارد، می‌گوید: پدر و مادرم علاقه داشتند من دنبال کار دولتی بروم، اما خودم به گل و گیاه علاقه داشتم و وارد این عرصه شدم. سختی‌هایی را تحمل کردم، اما خداراشکر الان دارم بهره‌اش را می‌برم.

او درحالی‌که دارد گلخانه را آب‌پاشی می‌کند، ادامه می‌دهد: گل به سرما و گرما حساس است. یک ساعت غفلت، خسارت‌های جبران‌ناپذیری به بار می‌آورد. اوایل خیلی ضرر کردم. قبل از اینکه گلخانه احداث کنم، کنار خیابان گل می‌فروختم. مدیر هنرستان لطف کردند به من جا دادند و در آن گلخانه زدم.

سال اول کلا ضرر کردم و حتی هزینه اجاره گلخانه را نتوانستم بدهم، اما از سال بعد کار دستم آمد. کم‌کم یک گلخانه را سه‌گلخانه کردم و الان هم می‌خواهم دو تا از گلخانه‌های اینجا را تعطیل کنم؛ چون یک گلخانه هزار‌متری در شمال راه‌اندازی کرده‌ام. سعیدآقا برای شش‌نفر به‌طور مستقیم کارآفرینی کرده است و کارگران فصلی متعددی هم در زمان‌های مختلف در گلخانه‌هایش مشغول کار می‌شوند.

آب شدن کلاس‌ها

بعد از سعیدآقا قراری با ابوالفضل رشیدنیا، مدیر هنرستان کشاورزی، داریم. به گفته او این هنرستان از سال‌۱۳۴۲ تأسیس شده، تنها هنرستان کشاورزی هفت ناحیه مشهد و شهرستان‌های شمال و شرق خراسان رضوی است و در حال حاضر هفتصددانش‌آموز در آن تحصیل می‌کنند که ۱۲۵‌دانش‌آموز از شهرستان‌ها هستند و در خوابگاه هنرستان اقامت دارند. رشیدنیا می‌گوید: این هنرستان سال ۱۴۰۰ توسط دبیرخانه کارآفرینی کشور به‌عنوان هنرستان نمونه کارآفرینی معرفی شده است.

او درعین‌حال دغدغه‌ها و نگرانی‌هایی هم دارد. به گفته رشیدنیا سال‌۱۳۴۲ که هنرستان کشاورزی تأسیس شد، مجموع زمین‌هایش ۱۲۰ هکتار بود، اما طی این سال‌ها از آن کاسته شده و اکنون به پنجاه‌هکتار رسیده است.

او می‌گوید: براساس استاندارد‌های دفتر تألیف کتب فنی حرفه‌ای و کارودانش، در حال حاضر خیلی کمبود زمین داریم، ولی با‌وجوداین باز هم عده‌ای گمان می‌کنند زمین‌های فعلی ما مازاد است. حتی می‌خواستند این زمین‌ها را تبدیل به دهکده المپیک و اردوگاه کنند که با مقاومت زیاد نگذاشتیم این اتفاق بیفتد. او تأکید می‌کند: زمین‌های ما کلاس درس دانش‌آموزان‌مان است و باید با توسعه زمین و تجهیزات، سطح آموزشی را بالا ببریم.

لینک کوتاه : https://akhbarekar.ir/?p=2474

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.