• امروز : سه شنبه - ۱۳ آذر - ۱۴۰۳
  • برابر با : Tuesday - 3 December - 2024
5

بانوی جوانی که هر روز مسافران آخرت را بدرقه می‌کند

  • کد خبر : 4345
  • ۰۱ تیر ۱۴۰۲ - ۱۹:۴۹
بانوی جوانی که هر روز مسافران آخرت را بدرقه می‌کند
سوار بر سیم و امواج تلفن به سمت مغرب خورشید اصفهان رفتیم و میهمان فاطمه عرب بانوی نجف آبادی شدیم، پر شور است و خوش بیان آنقدر که هر لحظه از صحبت با او لذت میبری و سمت و سوی نگاهت نسبت به مساله «سفر» را تغییر می‌دهد.

داشتم به شغل‌های مختلف جامعه برای خانم‌ها فکر می‌کردم، به شغل‌هایی که شاید خیلی معمول و مورد پسند عامه مردم نباشد، چند سال قبل کتاب «دا» را خوانده بودم و ذهنم به سمت شغل غسالی رفت، شنیده بودم یک خانم جوانی در نجف آباد این شغل را انتخاب کرده است، با خودم گفتم شنیدن و خواندن حرف‌های یک بانوی جوان غساله می‌تواند جذاب باشد، او از فراز و نشیب‌های شغلش بگوید و ما حرف‌های دلش را  بشنویم. 

سوار بر سیم و امواج تلفن به سمت مغرب خورشید اصفهان رفتیم و میهمان فاطمه عرب بانوی نجف آبادی شدیم، پر شور است و خوش بیان آنقدر که هر لحظه از صحبت با او لذت میبری و سمت و سوی نگاهت نسبت به مساله «سفر آخرت» را تغییر می‌دهد. 

این بانو که عنوان جوان‌ترین غساله را در شغل خود دارد، صحبتش را با همراهی، همدلی و محبت همسرش آغاز کرد و گفت: «پیش از ازدواج با همسرم، حضور در این فضا را انتخاب کردم و شرط ازدواجم پذیرش شغلم بود؛ اگر چه این کار را شغل نمی‌دانم و فقط برای دل خودم آن را انجام می‌دهم؛ اتفاقا همسرم با این کار آشنا بود و برخلاف برخی از مردم دید واقع بینانه‌ای نسبت به این فعالیت داشت و تا امروز هم در این مسیر  بهترین همراه و همدل برایم بوده است.»

از این مادر جوان که دارای ۳ ریحانه بهشتی ۹، ۱۲ و ۴ ساله است، در مورد ورودش به این شغل که سختی خاص خودش را دارد و مسیری که برای انتخاب شغلش طی کرده پرسیدم و او می‌گوید: «از  ۲۰ مهر ماه سال ۱۳۹۸ وارد این شغل شدم؛ اما  وقتی وارد این شغل شدم به دلیل شرایط خاصی که داشتم باید کارم را پنهان می‌کردم تا برخی از نزدیکان و اقوام از آن مطلع نشوند و مبادا برایم دردسری ایجاد شود.» 

این کار آرزویم شده بود

شاید نگاه برخی به این شغل خیلی صحیح نباشد و کمی نیاز داریم از دریچه نگاه یک غسال به آن بنگریم، فاطمه خانم قصه ما حس نزدیک شدن به خدا را با این شغل دارد و می‌گوید: «خیلی به این کار فکر می‌کردم و وقتی به آن فکر می‌کردم حس نزدیک شدن به خدا را داشتم، نجف‌آباد خیلی پیگیر شدم برای استخدام که گفتند فعلا نیرو نمی‌خواهند، اما من همیشه به فکر رسیدن به این شغل بودم و این شغل آرزویم شده بود، یک روز دوستم تماس گرفت و باعث شد من وارد این کار شوم.» 

پرسیدم خانواده‌ات چطور با این شغل کنار آمدند که گفت: «وقتی به خانواده‌ام موضوع را مطرح کردم، گفتند تو نمی‌توانی، خیلی دل نازکی و اصلا طاقتش را نداری، می‌گفتند دو روز نشده حالت بد و افسرده می‌شوی، از شرایط آدم‌هایی که می‌آمدند آن‌جا می‌گفتند و هر کاری کردند تا نظر مرا عوض کنند، ولی من همچنان مصمم بودم برای تجربه این کار، تا بالاخره به نظرم احترام گذاشتند و من یک هفته برای آموزش و امتحان رفتم.» 

مسافران باعث ماندنم در این کار شدند

نکته جالب دیگر اینکه خانم عرب به اموات می‌گوید، «مسافر» و این نگاه به اموات برای من جذاب بود، فاطمه خانم تاکید کرد: «تنها چیزی که من را پایبند به این کار کرده، خود مسافران هستند، چند روز اول فقط نگاه می‌کردم ببینم بچه‌ها چکار می‌کنند، دفعه اول شرایط مسافر زیاد خوب نبود همین جور که غرق نگاه کردن به میت شدم حس کردم زیر پام خالی شد و تمام بدنم یخ کرد، بدون اینکه همکارانم متوجه شوند، به یک ستون تکیه دادم وبه میت خیره شدم.» 

خانم عرب ادامه داد: « از آن‌جا بود که بیش از پیش شکرگزار سلامتی‌ام شدم و هستم، وقتی به تمام آدم‌هایی که مهمان ما هستند نگاه می‌کنم، اول به این فکر می‌کنم که آن‌ها دیروز این موقع نفس می‌کشیدند و داشتن برای امروز برنامه‌ریزی می‌کردند جالب است بدانید مسافرانی هستند که خیلی راحت و زود کارشان انجام می‌شود و اصلا اشکالی در کارش نیست و برعکس مسافرانی هستند با اینکه در ظاهر به نظر می‌آید کار نداشته باشند ولی خیلی سخت کارشان پیش می‌رود و همه را خسته می‌کنند که حکمتش را خدا می‌داند». 

این بانوی جوان یادآور شد: «اطرافیانم وقتی متوجه شغل من شدند با تعجب می‌پرسیدند دلیل این انتخابت چه بوده؟ تو که آنقدر حساس و زودرنجی چرا در این کار رفتی؟ وقتی اشتیاقم را می‌دیدند، و بعضی چیزها را می‌گفتم خیلی مشتاق می‌شدند بیشتر بدانند و اینکه عکس العمل‌شان بستگی به عکس العمل بنده دارد، اگر وحشت‌زده و با بدی چیزی را تعریف کنم، اطرافیان هم از من بدشان می‌آید و هم از شغلم، ولی اگر مشتاقانه تعریف کنم آن‌وقت برخورد خوبی هم می‌بینم، البته این نظر من است!» 

تصور دیگران برایم مهم نیست

شاید نگاه به شغل غسالی از زاویه دید یک خانم ما را متوجه تاثیر حرف‌ها و قضاوت‌های خودمان در مورد افراد مختلف کند، گاهی یک حرف یا یک عکس العمل روحیه افراد را به هم می‌ریزد و ممکن است مسیر زندگیش را تغییر دهد، این گفت‌وگو برای خود من حداقل این نتیجه را داشت که به راحتی قضاوت و اظهار نظر نکنم، خانم عرب در این مورد می‌گوید: «تصور دیگران برایم مهم نیست چون من با میل خودم شغلم را انتخاب کرده‌ام  و واقعا شغلم را دوست دارم در ضمن مردم چیزهایی که من حس می‌کنم را حس نمی‌کنند برای همین شاید ذهنیت نادرستی در این‌باره دارند.»

در ادامه صحبت‌ها، که از سختی‌ها و لحظات غم و غصه‌اش داشت می‌گفت، برایم گفت: «سخت‌ترین روزها موقع کرونا بود که خیلی فجیع آدم‌ها مسافر ما می‌شدند،  مسافران زیادی داشتیم  یا اوقاتی که به ناحق در موردم حرف می‌زنند و مرا قضاوت می‌کنند از اینجا بودنم خسته می‌شوم ولی تا الآن از کارم اصلا خسته و پشیمان نشده‌ام و به تغییر شغلم فکر نکرده‌ام، در رابطه با آدم‌هایی که عزیزانشان را از دست می‌دهند و گریه می‌کنند، دلسرد نسبت به مادیات و دلگرم به عزیزانم می‌شوم و هر وقت که می‌بینمشان طوری برخورد می‌کنم که شاید دیگه نبینمشان، یا من نباشم یا آن‌ها.» 

این بانوی جوان و پرشور قصه ما در آخرصحبت‌هایش گفت: « تاثیری که این شغل بر من گذاشته این بوده که نسبت به فوت آدم‌ها خیلی شوکه نمی‌شوم، شغل ما را از هر طرف نگاه کنی سختی دارد، از جابه‌جایی متوفی بگیر تا سر و صدای بستگانی که عزیز از دست دادند و برخورد نادرست بعضی آدم‌ها با ما نسبت به متوفای خودشان».

لینک کوتاه : https://akhbarekar.ir/?p=4345

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.