به گزارش اخبارکار به نقل از بازار، نمیدانیم از کجا به ذهن بانو فخرالدوله ی قاجاری رسید که موسسهای برای جابهجایی مسافران درون شهری راهاندازی کند. تاریخ، او را به نیکوکاری و کارآفرینی میشناسد. فخرالدوله زنی شایسته بود. دختر مظفرالدینشاه قاجار بود و عروس میرزا علیخان امینالدوله، صدراعظم نواندیش مظفرالدینشاه. چهارده ساله بود که به عقد محسنخان امینالدوله، پسر علیخان امینالدوله درآمد. هر اندازه که فخرالدوله کاردان و باتدبیر بود، محسنخان دست و پاچلفتی و بیعرضه بود! فخرالدوله دارایی فراوان داشت اما مالاندوز نبود و از اندوختههایش برای کمک به دیگران بهره میبُرد. فخرالدوله سرانجام در سال ۱۳۳۴ خورشیدی، در سن ۷۳ سالگی چشم از جهان فروبست.
فخرالدوله در سال ۱۳۲۶ صد دستگاه خودرو خریداری کرد و آنها را در اختیار رانندههایی گذاشت که تعهد از آنها گرفته شده بود که با مسافران خوش برخورد و مودب باشند. بیشتر رانندهها نیز از میان جوانان نوداماد یا مردان عیالواری برگزیده شده بودند که در جستوجوی شغلی آبرومند بودند. درشکهچیهایی هم که کوتاه میآمدند و دست از درشکههای از مُد افتادهی خود میکشیدند و رانندگی میآموختند، خودرویی برای مسافرکشی در موسسهی او، در اختیارشان گذاشته میشد و آنها نیز به جرگهی رانندههای تاکسی میپیوستند. بدینگونه راه و رسم تاکسیرانی در پایتخت رواج گرفت. اینهمه، از نوگرایی فخرالدوله بود. یک سال پس از آن به شمار تاکسیهای موسسهی او افزوده شد. خودروهای تاکسیرانی او مدل «ب. ب. فورد» آمریکایی بودند.
چیزی زمان نبُرد که شماری از ثروتمندان نیز خودروهایی خریداری کردند و با سپردن آنها به رانندهها، کار تاکسیرانی را در پایتخت رونق بیشتری دادند. آنها از هر یک تومان درآمد تاکسی، چهار قران آن را به راننده میدادند. بدینگونه شمار تاکسیهای تهران فراوان شد و در نیمهی نخست دههی سی خورشیدی به چهار هزار دستگاه رسید. در نیمهی دوم آن دهه نیز شمار تاکسیهای پایتخت سر به هفت هزار دستگاه میزد.
در آن سالها رانندگان تاکسی هنگام رانندگی و مسافرکشی باید کت و شلواری میپوشیدند که به آن لباس فُرم میگفتند؛ نشانهای را که شناسای آنها و وابستگیشان به موسسهی تاکسیرانی بود بر سینه میزدند و با مسافران در نهایت ادب و احترام برخورد میکردند. سرپیچی از این مقررات جریمه داشت و کار آنها را به دادگاه میکشاند و به تاوان آن باید یک روز را در زندان به سر میبُردند.
در همان سالهای رونق گرفتن کار و بار تاکسیرانی، شهربانی کل کشور بخشنامهای نوشت و رانندگان تاکسی را پایبند به انجام آن کرد. برخی از بندهای آن بخشنامه چنین بود: خودروها باید نو باشند؛ رانندهها بیش از سه مسافر سوار نکنند؛ حق کار کردن در حومهی شهر را ندارند؛ سرعت آنها بیش از ۳۰ کیلومتر نباشد؛ اگر به مسافران بیاحترامی کنند جریمه و از کار برکنار میشوند؛ باید لباسهای هم شکل بپوشند و هر ماه به بیمارستان شهربانی بروند و برگهی تندرستی دریافت کنند.
خودروهای آن زمانِ تاکسیرانی تهران مدلهای فورد، فیات، شورلت، اُپل، بنزهای مدل ۱۹۰ و مانند اینها بودند. هر رانندهای می توانست با گرفتن پروانه از شهربانی، خودروی خود را تبدیل به تاکسی کند. اما مدل خودروهای موسسههای تاکسیرانی یکسان بود. همگی هم سپرهای سفیدرنگ داشتند و روی بدنهی خودرو نام موسسه نوشته شده بود. سپستر، از سال ۱۳۴۷ به اینسو، خودرو پیکان نیز به تاکسیهای تهران افزوده شد.
نخستین تاکسیهای تلفنی، همان که اکنون به آنها آژانس میگوییم، در تاریخ ۱۲ مهرماه ۱۳۴۸ آغاز به کار کردند. این شیوه از جابهجایی مسافر، کاری نوپدید بود و با استقبال فراوان تهرانیها روبهرو شد.