احتمالا فقط از اینکه شغل پیدا کردهاند، خوشحالند. همه چیز ممکن است خیلی اتفاقی پیش آمده باشد. احتمالا حتی در آن مرحله هم نمیدانند که قرار است در سالهای آینده در کدام مسیر حرکت کنند. دانستن مسیر حرفهای، بسیار حائز اهمیت است. گرچه این کارمند است که باید انگیزه و اشتیاق لازم را برای ادامه راه داشته باشد، اما راهنمایی و حمایت لازم از او برای قرار گرفتن در مسیر مناسب، از وظایف کارفرماست.
مسیریابی حرفهای چیست؟
مسیریابی حرفهای یعنی فرآیند برنامهریزی برای فرصتهای پیشرفت حرفهای آینده سازمان. معمولا این کار بر عهده واحد منابع انسانی است که شامل شناسایی فرصتهای حرفهای عمودی و افقی برای هر کارمند است. فرصت عمودی یعنی سطوح و جایگاههای شغلی بالاتر در درون سازمان (که نیازمند ارتقا هستند) و افقی یعنی فرصتهای شغلی در همان سطح و مشابه با شغل فعلی کارمند که میتوانند بعدها به فرصتهای عمودی منجر شوند. شما به عنوان یک کارمند اگر از مسیرهایی که پیش رویتان است آگاه باشید، میتوانید از این اطلاعات استفاده کنید و مهارتهای لازم را برای موفقیت در مسیر مورد نظرتان کشف کنید.
شما به عنوان کارمند، برای مسیریابی حرفهای باید اهداف حرفهای، مهارتها و تجربیات فعلی، ویژگیهای شخصیتی و نقاطی را که نیاز به تمرین بیشتر دارند، ارزیابی کنید تا پتانسیلهای حرفهای خود را کشف کنید. مدیران و کارشناسان منابع انسانی با این روشها میتوانند به شما کمک کنند:
- تعیین رویاهای حرفهای و مشاغل ایدهآل هر کارمند در آینده
- کشف اینکه کدام یک از مهارتها و قابلیتهای فعلی کارمند میتواند به او در تحقق اهداف حرفهایاش کمک کند.
- یک طرح کلی از مراحلی که فرد باید طی کند و نقاط شروع و پایان هر مرحله
- کمک به کارمند در اجرای مراحلی که قبلا تعیین شدهاند
- ارزیابی روند پیشرفت هر کارمند از طریق گفتوگو با او درباره وضعیتش
- ارتباط دادن هر کارمند با یکی از همکاران ارشدش که بتواند او را راهنمایی کند
اجزای کلیدی یک مسیر حرفهای موثر
مسیر حرفهای موثر، شامل یکسری اجزای حیاتی است که برخی از آنها از این قرارند:
خود ارزیابی و خودکاوی
وقتی بهعنوان کارمند، شروع به طراحی مسیر حرفهای خود میکنید، میتوانید از خودارزیابی و خودکاوی استفاده کنید تا مشخص شود که بهترین گزینهها برایتان کدامها هستند. بعدها وقتی وارد مسیر حرفهای شدید و به دنبال اهدافتان رفتید، این دو تکنیک باز هم به کارتان خواهند آمد. همچنین کمک خواهند کرد که مسیرتان را متناسب با اهداف، تطبیق دهید.
زمان بگذارید و به این فکر کنید که دوست دارید حرفهتان چه شکلی باشد. روشهای مختلف دستیابی به اهداف حرفهایتان را مشخص کنید. در مورد دستیافتنی بودن یا نبودن اهداف، واقعبین باشید و هنگام تفکر درباره حرفه، شخصیت و سبک زندگی خود را نیز در نظر بگیرید. اگر به سبک زندگی روتین علاقه دارید، بهتر است بیخیال مشاغلی مثل پزشکی شوید چون برنامه کاری یک پزشک، گاهی غیرقابل پیشبینی است. ممکن است مجبور شوید در ساعتهای غیرمعمول به محل کار بروید.
تعیین اهداف حرفهای SMART
اهداف SMART یعنی اهدافی که دقیق، قابل اندازهگیری، دستیافتنی، مرتبط و محدود به زمان باشند.
دقیق: یعنی هر هدف به خوبی تعریف شده باشد و شفاف و عاری از ابهام باشد.
قابل اندازهگیری: یعنی معیارهای مشخصی برای ارزیابی روند پیشرفتتان در مسیر نیل به هدف وجود داشته باشد.
دستیافتنی: یعنی دور از دسترس یا ناممکن یا غیرواقعبینانه نباشد.
مرتبط: یعنی هدفتان با ارزشها و سایر اهداف زندگیتان همسو باشد
محدود به زمان: یعنی یک بازه زمانی مناسب و مشخص برایش تعیین شده باشد، شامل زمان شروع و زمان هدف.
یافتن یک منتور یا کوچ حرفهای
منتور به فردی باتجربهتر و آگاهتر گفته میشود که میتواند طی این فرآیند، شما را راهنمایی و هدایت کند. کوچها یا مربیان شغلی، کارشناسانی هستند که شما را در زمینه پیشرفت و فرصتهای حرفهای راهنمایی میکنند و معمولا بابتش دستمزد میگیرند. یک منتور یا کوچ کمک میکند شما به عنوان کارمند، مسیر درستی را برای رسیدن به اهدافتان انتخاب کنید. آنها کمک میکنند بفهمید که چه چیزهایی به شما انگیزه میدهند، چه چیزهایی را دوست دارید و چه چیزهایی را دوست ندارید تا نهایتا شغلی پیدا کنید که از انجامش لذت ببرید.
درک بازار کار و ترندهای حوزه کاری
صنایع و حوزههای کاری با هم متفاوتند و حوزهای که انتخاب میکنید میتواند بر ماهیت مسیر حرفهایتان تاثیر بگذارد. درباره بازار کار و ترندهای صنعت مورد نظرتان کاملا تحقیق کنید تا مطمئن شوید که مسیر حرفهایتان با آن حوزه کاری تناسب دارد. ببینید مسیر رایج در حوزه کاری مورد علاقهتان چیست. شاید مجبور باشید با یک شغل ردهپایین شروع کنید و برای رسیدن به جایگاههای بالاتر، به مرور تلاش کنید. پس آن جایگاهها و سایر جایگاههایی که میتوانید از آنها برای گسترش دانش و تخصص خود استفاده کنید را پیدا کنید.
شبکهسازی و ایجاد ارتباطات
شبکهسازی حرفهای یکی از روشهای مهم برای یافتن فرصتهای شغلی است. شبکه ارتباطی شما کمک میکند فرصتهای پیشرفت و جایگاههای شغلی جدیدی را شناسایی کنید که به پیشرفتتان در مسیر حرفهای کمک میکنند.
یادگیری و توسعه مستمر مهارتها
در بعضی حوزهها باید همواره در حال یادگیری باشید تا به عنوان یک فرد حرفهای، بهروز و کارآمد بمانید. در سایر حوزهها، سرمایهگذاری در توسعه مهارتها و یادگیری مستمر کمک میکند با سایر کارجوها رقابت کنید و گوی سبقت را از آنها بربایید.
چرا مسیریابی حرفهای مهم است؟
مسیریابی حرفهای هم بهنفع کارمند است و هم کارفرما. راهنمایی کارمندها به آنها انگیزه میدهد که بهترین ورژن خود را ارائه دهند، سنگ تمام بگذارند و بیشتر با کارفرما بمانند. سایر مزایا از این قرارند:
مسیریابی میتواند به بهبود نرخ حفظ کارمند کمک کند. شما اگر بدانید در محل کار فعلیتان چه فرصتهای شغلیای دارید، احتمال آنکه طولانیتر آنجا بمانید بیشتر میشود. به همین دلیل، مسیریابی یکی از استراتژیهای ارزشمند برای حفظ کارکنان محسوب میشود که از این جهت، به نفع کارفرماست و از جهت دیگر، به نفع شماست چون میدانید که در این شرکت، احتمال بهبود و پیشرفت در مسیر حرفهایتان وجود دارد و انگیزه دارید که مهارتهای جدید یاد بگیرید. وقتی شرکت شما در مسیریابی به شما کمک میکند، حس میکنید در رشد شما و البته موفقیت خودش، سرمایهگذاری کرده است.
کاهش نرخ گردش کارکنان (میزان استعفاها و استخدامها) همچنین میتواند به نفع کارآیی عملیاتی یک سازمان باشد؛ چون وقتی این نرخ پایین است، منابع کمتری صرف استخدام و آموزش پرسنل جدید میشود.
مسیریابی میتواند به بهبود خروجیهای کارکنان منجر شود. مسیریابی علاوه بر افزایش مدت اشتغال کارمند در شرکت، میتواند باعث بهبود سطح مشارکت و خروجی کارکنان شود. مسیریابی میتواند مشارکت و رضایت شغلی شما (به عنوان کارمند) را افزایش دهد؛ چون به شما نشان میدهد در حال حاضر چه وضعیتی دارید و برای بهبودش چه کارهایی میتوانید انجام دهید.
مسیریابی به سازمان در زمینه برنامهریزی جانشینی کمک میکند. برنامهریزی جانشینی یعنی فرآیند توسعه استعدادها برای جانشینی مهرههای کلیدی، از جمله رهبران ارشد. وقتی یک مدیر ارشد سازمان را ترک میکند، سازمان باید فردی به عنوان جایگزین داشته باشد. برنامهریزی جانشینی برای جایگاههای کلیدی یکی از چالشهای مهم سازمانهاست. مدیران و تیم منابع انسانی معمولا مجبورند یا یک نفر را از بیرون استخدام کنند یا یکی از کارکنان فعلی را به جایگاه ارشد ارتقا دهند. اگر در سازمان شما، مسیریابی برای کارمندها انجام شده باشد، کارمند میداند که کدام جایگاهها در سطوح بالاتر سازمان، برایش مناسب است و به این ترتیب میتواند برای آینده آماده شود. به این ترتیب وقتی یک مهره کلیدی، سازمان را ترک میکند، شما گزینه مناسب را از قبل آماده کردهاید. از سوی دیگر، بهعنوان کارمند، دانستن مهارتها و ترجیحاتتان، کمک میکند راحتتر جایگاه مورد نظرتان را که مشتاقش هستید، پیدا کنید و برای ارتقا به آن تلاش کنید. سایر مزایای مسیریابی از این قرارند:
کمک به جذب استعدادهای برتر: اگر کارجوها بدانند که در سازمان شما فرصتهای پیشرفت «تضمین- شده» وجود دارد، احتمال جذب افراد با انگیزه به سازمانتان بیشتر است.
تقویت فرهنگ کارمند-محور: ایجاد فرصتهای پیشرفت برای کارکنان و کمک به آنها در دستیابی به اهدافشان یکی از موثرترین راههاست که به آنها نشان دهید به موفقیت و سلامتشان پایبندید. این باعث میشود کارمندها حس کنند مهم و ارزشمندند که میتواند به افزایش عملکرد و بهبود نرخ حفظ کارکنان منجر شود.
افزایش مشارکت کارکنان: وجود فرصتهای پیشرفت میتواند به ایجاد یک محیط مثبت و انگیزهبخش منجر شود که به تمام اعضای تیم سرایت کند. کارکنان انگیزه خواهند داشت که با یکدیگر همکاری کنند. روحیه تیمی تقویت خواهد شد و همه افراد برای افزایش کیفیت کار خود، سنگ تمام خواهند گذاشت.
نکات مهم در زمینه مسیریابی
هنگام اجرای یک برنامه مسیریابی موثر، این نکات را در نظر داشته باشید:
روی تمام مسیرهای حرفهای بالقوه تمرکز داشته باشید. به عنوان یک کارمند، اگر دارید مسیرهای بالقوه حرفهای را تعیین میکنید، معمولا بهتر است این کار را در مورد تمام جایگاههای سازمان انجام دهید، نه فقط جایگاههای مدیریتی.
گرچه رسیدن به جایگاه مدیریت، هدف بسیاری از کارمندهاست اما ممکن است شما به آن به عنوان یک شغل ایدهآل نگاه نکنید. شاید ترجیح دهید به جای مدیریت، دانش و مهارتهای فعلی خود را بهبود دهید تا در کار فعلیتان، بهتر شوید. بهعلاوه، کارمندهایی که برای پیشرفت در جایگاه فعلی انگیزه ندارند، ممکن است مسیریابی را فرصتی برای تغییر جایگاه حرفهای خود ببینند. ممکن است فرد در کوتاهمدت در مسیر حرفهای خود، موقتا پسرفت کند اما با یافتن جایگاه بهتر، نتایج بهتری در آینده حاصل خواهد کرد. اگر موقعیتهایی برای تغییر جایگاه افقی در سازمان وجود دارد، آنها را پذیرا باشید. مثلا اگر به مدیریت علاقه ندارید، ممکن است برای پیشرفت فردی و حرفهای، دوست داشته باشید یک نقش یا حوزه جدید را امتحان کنید. پس اگر علاقه چندانی به مدیریت یا پیشرفت در حوزه کاری فعلیتان ندارید، به جای تلاش برای ارتقا، تمرکزتان را روی جایگاههای موازی بگذارید.
برای پیشرفت حرفهای، مسیرهای واقعبینانه تعیین کنید. هنگام اعمال استراتژیهای مسیریابی، مهم است بدانید که دقیقا چطور میتوانید به آن اهداف در سازمان دست پیدا کنید. شناسایی مسیر بالقوهتان در سازمان فعلی، به شما انگیزه میدهد که به کارفرمایتان وفادار بمانید و روی بهبود نتایج حرفهای خود تمرکز کنید.
استراتژیهای مسیریابی را با اهداف تجاری سازمان همسو کنید. هنگام اجرای یک برنامه مسیریابی، معمولا مهم است که اهداف حرفهای خود را با نیازها و اهداف سازمان همسو کنید. گرچه بهبود مهارتها و خروجیهای حرفهایتان مهم است؛ اما سازمان تنها در صورتی میتواند از آن بیشترین نفع را ببرد که مهارتها و قابلیتهای تازه کسب شده شما، به تحقق یکی از اهداف مشخصش کمک کند.
به این منظور، شما باید مسیر بالقوه حرفهای خود را با برنامهها و اهداف سازمان، ارتباط دهید و ببینید قابلیتهای جدیدتان چه منفعتی میتوانند برای سازمان داشته باشند.
یک برنامه مدیریت عملکرد مستمر طراحی کنید. یک برنامه مسیریابی موفق معمولا نیازمند فرآیندهای خاصی است که پیشرفتهای شما را مدیریت کنند.
افرادی که مسوول اجرای استراتژیهای مسیریابی در سازمان هستند، باید با شما به عنوان کارمند، به طور مستمر گفتوگو و روند پیشرفت شما را ارزیابی کنند. موضوعات گفتوگو میتواند شامل این باشد که شما به منظور دستیابی به اهدافتان، کدام مهارتها را باید تقویت کنید و به چه آموزشهای خاصی نیاز دارید.
انواع مسیرها
پیشتر به دو مسیر اصلی اشاره کردیم: عمودی و افقی. مسیر عمودی، رایجترین مسیری است که معمولا کارمندها طی میکنند. این یعنی بالا رفتن از پلهها و رسیدن به سطوح بالاتر در یک حوزه کاری مشخص. مثلا کارمندی که مسوول هماهنگی بازاریابی است، میتواند به مدیر بازاریابی و بعدها به مدیر ارشد بازاریابی تبدیل شود.
در مسیر افقی، شما از یک واحد به واحد دیگر میروید و مهارتها و دانش یک جایگاه کاملا متفاوت را فرا میگیرید.
این نوع مسیر، برای کارکنان سطوح پایینتر و تازهکارها که هنوز نمیدانند کدام مسیر مناسبشان است، گزینه ایدهآلیست.
این روش به آنها کمک میکند قبل از حرکت به سمت جایگاههای ارشد رهبری سازمان، ابتدا در چند حوزه، تجربه کسب کنند تا بالاخره حوزه مناسب و مورد علاقه خود را پیدا کنند.
اما مسیرهای دیگری نیز وجود دارند که از این قرارند:
نردبانهای دوگانه: در این روش، کارمند بدون آنکه در جایگاه سرپرستی قرار بگیرد، ارتقا مییابد و افزایش حقوق میگیرد. این روش برای کارمندهایی مناسب است که دوست دارند پیشرفت کنند؛ اما علاقهای به جایگاههای مدیریتی ندارند.
مسیر بازگشتی: بعضی کارمندها ممکن است به این نتیجه برسند که پایین رفتن از نردهبان، بهترین گزینه است. این به افرادی توصیه میشود که وظایف شغل فعلیشان برایشان جذاب نیست، یا حس میکنند جایگاهشان، روند تندی دارد یا دوست دارند جایگاه دیگری را در همان سازمان امتحان کنند. مسیر بازگشتی به کارمند کمک میکند کمی مکث کند، مسوولیتهای فعلی خود را ارزیابی کند و ببیند آیا میخواهد در آن جایگاه به کار ادامه دهد یا نه؟
مترجم: مریم مرادخانی
منبع: Indeed.com
شماره روزنامه: ۵۸۰۰- تاریخ چاپ: ۱۴۰۲/۰۵/۲۳