همچنین ممکن است فرد دیگری در جستجوی کار باشد یعنی شخص موردنظر باید تمامی مقدمات لازم را جهت شروع کار و فرایند استخدام را انجام داده باشد و به نتیجه موردنظر خود نرسیده باشد. حالا با توجه به نکات ذکرشده اگر شخصی هر سه ویژگی فوق را داشته باشد بیکار نامیده میشود. بدیهی است که اگر شخص موردنظر ازنظر جسمی یا روحی شرایط انجام کار را نداشته باشد یا بهاصطلاح ازکارافتاده باشد جزو آمار بیکاری بهحساب نمیآید، ولی بیکارها هم برای خودشان دستهبندیهایی دارند، آنها معلول دلایلی هستند که میتوانند عامل دستهبندی موردنظر باشند.
بیکاری طبیعی
گفتیم بیکاری انواع گوناگونی دارد که میتوان اولین آنها را بیکاری طبیعی نامید. در یک جامعه که متشکل از شغلهای اداری و شغلهای آزاد مختلف است بهطور عمومی تمامی افراد جامعه مشغول به کار نیستند و تعدادی از افراد به دلایل مختلف بیکار هستند. این نوع از بیکاری را که بهطور مشخص نمیتوان دلیلی برای آن ذکر کرد را بیکاری طبیعی مینامند.
بیکاری اصطکاکی
در مرحله دیگر هنگامیکه شخصی از شغل خود رضایت ندارد و به فکر تغییر شغل خودش است مجبور میشود برای به دست آوردن شغل جدید از شغل فعلی خود، خارجشده و در جستجوی شغل جدید باشد. شخص موردنظر در فاصلهی بین خروج از شغل خود و ورود به شغل جدید بیکار است. به این نوع بیکاری که به دلیل پویایی نظام اقتصادی و میل افراد جامعه به داشتن درآمد و رفاه بیشتر رخ میدهد بیکاری اصطکاکی میگویند.
بیکاری ساختاری
اما در مورد بیکاری ساختاری باید گفت در دنیای امروز با رشد بیوقفه فنّاوری بسیاری از مشاغل حذفشده یا تعداد افراد شاغل کاهش پیداکرده است و موجب بیکاری افراد شود. از طرفی پیشرفت فنّاوری باعث تغییر ماهیت بسیاری از مشاغل میشود و در حالت کلی عمر صنایع را کاهش میدهد که این عامل نیز در به وجود آمدن بیکاری ساختاری نقش مؤثری دارد. بهعنوانمثال درگذشته در هر شعبه بانک تعداد زیادی از کارمندان حضور داشتند و به نیازهای مشتریان پاسخ میدادند؛ اما امروزه با الکترونیکی شدن سیستم بانکداری در دنیا و ایران، شاهد کاهش تعداد کارکنان هستیم.
بیکاری نهادی
بیکاری نهادی یکی از انواع بیکاری است که درنتیجه عدم هماهنگی میان نهادهای مختلف قدرت رخ میدهد. زمانی که دستگاههای مختلف در اتخاذ سیاستهای کلی و جزئی با یکدیگر هماهنگ نباشند و در یک راستا حرکت نکنند سبب میشود تا بازدهی سیستم کاهش یابد و موجب بیکاری میشود؛ مثلا شرکتها و کارخانههای مختلف به دلیل عدم نظارت و بررسیهای کارشناسانه، وامهای سنگین دولتی را دریافت کردهاند و به فعالیت غیر مرتبط با ماهیت کارخانه پرداختند. این عامل سبب میشود تا در زمان بازپرداخت این وامها، شرکتها و کارخانههای موردنظر توانایی بازپرداخت آن را نداشته باشند و بدهکار شوند، با ادامه این وضعیت آنها توانایی پرداخت حقوق کارگران خود را از دست میدهند و مجبور به تعدیل نیرو و بعضاً تعطیلی بنگاه میشوند.
بیکاری کلاسیک
همچنین یکی از انواع بیکاری که دلیل آن مشخصاً یک سیاست اقتصادی است بیکاری کلاسیک است. زمانی که دولت به دلایل مختلف، اعم از افزایش رفاه کارگران، افزایش قدرت خرید، مقابله با رکود و… اقدام به افزایش حقوق کارمندان و کارگران میکند سبب میشود تا تقاضای بازار کار برای نیروی کار جدید کاهش یابد. در حالت کلی اتخاذ تصمیم در مورد حداقل دستمزد در جامعهای که نرخ بیکاری در آن بالا است باید با بررسیهای همهجانبه همراه باشد تا موجب افزایش نرخ بیکاری در جامعه نشود.
بیکاری کینزی
بیکاری کینزی زمانی رخ میدهد که نظام اقتصادی در یک چرخه معیوب قرار بگیرد. زمانی که برای کالای تولیدشده در اقتصاد تقاضای کافی و مؤثر وجود نداشته باشد.
بنگاهها نمیتوانند از پس هزینههای خود بربیایند و تصمیم به کاهش دستمزد کارگران خود میگیرند. این عامل شاید بهظاهر هزینههای بنگاه را کاهش دهد؛ اما بهطور غیرمستقیم درآمد آنها را نیز کاهش میدهد و در صورت تداوم، بنگاه را به سمت تعطیلی و یا تعدیل نیرو میبرد.
اگر در یک نظام اقتصادی بنگاههای مختلف به دلیل کمبود تقاضا برای کالاهایشان و عدم درآمد کافی اقدام به کاهش دستمزدها کنند، درآمدشان نیز کاهش مییابد، زیرا مشتریان آنها نیز در حالت کلی همان کارگرانی هستند که از آنها حقوق دریافت میکنند.
این نوع بیکاری در حالت کلی و در یک نظام جامع اقتصادی میتواند ابعاد گستردهتری نیز داشته باشد.
بیکاری فصلی
بیکاری فصلی یکی از انواع بیکاری است که به دلیل ماهیت برخی از مشاغل به وجود میآید. برخی از مشاغل بهگونهای هستند که شاغلین آن در بعضی از فصول سال شغلی ندارند
بیکاری پنهان
زمانی که بنگاهها در حالت رونق اقتصادی قرار دارند اقدام به جذب نیرو میکنند تا میزان تولید خود را افزایش دهند؛ اما زمانی که شرایط اقتصادی کشور از حالت رونق خارج میشود، برخی از بنگاهها اقدام به تعدیل نیرو نمیکنند و با همان تعداد کارگر به فعالیت خود ادامه میدهند. این عامل سبب میشود تا نیروی کار بر میزان تولید مازاد شود؛ یعنی در این بنگاهها افرادی حضور داند که حضورشان هیچ تأثیر مثبتی بر میزان تولید بنگاه ندارد. به این پدیده بیکاری پنهان گفته میشود.
بیکاری آشکار
در تفکر سرمایهداری عموماً بیکاری را بهعنوان یک عامل منفی در اقتصاد نمیبینند. بلکه بیکاری را بهعنوان یک پارامتر مهم در ایجاد تناسب در سایر متغیرهای مهم اقتصادی بهحساب میآورند. اگر نرخ بیکاری بیشازحد ممکن پایین باشد کارگران دستمزد بیشتری را طلب میکنند و نرخ دستمزد بالا میرود، از طرفی اگر نرخ بیکاری بیشازحد بالا باشد علاوه بر آثار اقتصادی، پیامدهای منفی اجتماعی را نیز به همراه دارد. ازاینروی در نظام سرمایهداری سیاستگذاران تلاش میکنند تا با اتخاذ سیاستهای مناسب نرخ بیکاری را در راستای حفظ انضباط اقتصادی متعادل نگهدارند. اگر سیاستگذاران به دنبال اهداف ذکرشده تصمیم به بالابردن نرخ بیکاری بگیرند. به این نوع از بیکاری، بیکاری آشکار میگویند.
بیکاری ناشی از دورههای تجاری
یک نظام اقتصادی در حالت کلی از دو دوره رونق و رکود تشکیلشده است. در حالت کلی در دوران رونق اقتصادی بنگاهها با حداکثر ظرفیت خود به تولید و فعالیت میپردازند و بیکاری کاهش مییابد؛ اما در دوران رکود و کسادی بازار به دلیل پایین بودن قدرت خرید یا عدم وجود جذابیتهای معاملاتی، بنگاهها با کاهش تولید و تعدیل نیرو همراه میشوند. این عامل سبب میشود تا در دوران رکود نرخ بیکاری در کشور افزایش یابد. به این نوع از بیکاری که به دلیل شرایط اقتصادی جامعه به وجود میآید بیکاری ناشی از دورههای تجاری میگویند.