در تقویم جهانی ۳۱ ژوئیه مصادف با نهم مردادماه به عنوان روز جنگلبان نامگذاری شده است، روزی برای پاسداشت از زحمات انسانهایی که گاهی جان را در کف دست گرفته و برای محافظت از میراث طبیعی شبانهروز تلاش میکنند.
جنگلبان با تعلق خاطری که به عرصه ملی و میراث ارزشمند طبیعت دارد، همچون ایثارگران گمنام در مناطق سخت و صعبالعبور خدمت کرده و بارها با گذشتن از جان، مانع سودجویی و آسیب رساندن برخی افراد به منابع طبیعی شده است.
جنگلبانی از دور، کاری راحت و بیدغدغه و گذراندن وقت در طبیعت است، اما از نزدیک امری بس دشوار و بازی با خطر است، چرا که گاهی جنگلبان میسوزد تا برگی از شاخه یک درخت نسوزد، گاهی جان میدهد تا حیوانی طعمه خودخواهی نشود و گاهی مجروح میشود تا حریم امن دیگران مخدوش نشود.
بدون تردید جنگلبانها در خط مقدم محافظت از منابع طبیعی و ملی هستند، مدافعانی که در شرایط سخت و طاقت فرسا جان خود را سپر قرار داده تا ذرهای از میراث گرانبهای این مرز و بوم به تاراج سودجویان نرود.
«پرویز سلیمانی» جوان ۴۰ ساله خرمآبادی توسط هیات داوران استانی و ملی به عنوان جنگلبان نمونه کشوری انتخاب شد، منتخبی که خدمت با عشق و علاقه را رمز ماندگاری و فعالیت در این عرصه پر تنش اما شیرین میداند.
به مناسبت روز ملی جنگلبان، ضمن گرامیداشت و تبریک این روز به تمامی مدافعان و محافظان عرصه منابع طبیعی، با «پرویز سلیمانی» این جنگلبان نمونه کشوری لحظاتی به گفتوگو نشستیم که ماحصل آن را میخوانید.
فارس: میان آرزوهای کودکی دیگران برای خلبان و پلیس شدن، شما چطور جنگلبانی را انتخاب کردید؟
خیلی از زمان کودکی ما در خانه پدربزرگ و مادر بزرگمان گذشت، پای خیلی از قصههایشان مینشستیم و از ماجراهای مختلفی برایمان روایت میکردند.
یکی از این روایتها که از همان کودکی تلخی آن را حس کردم، ماجرای قحطی پیش آمده برای ایران و زنده ماندن مردم زاگرسنشین به دلیل استفاده از نان بلوط در آن روزگار سیاه بود. جرقه مراقبت از این درخت از همان زمانها در ذهنم زده شد.
با گذر زمان، برای ادامه تحصیل وارد دانشگاه منابع طبیعی شدم و با علاقه و تعصب خاصی درسها را یکی پس از دیگری پاس کرده و با مدرک کارشناسی ارشد فارغ التحصیل شدم.
سال ۹۰ و پس از قبولی در آزمون استخدامی به عنوان جنگلبان جذب شدم و به آرزوی کودکیم یعنی مراقبت از درختان رسیدم.
فارس: این مراقبت از منابع طبیعی برایتان نان هم داشته یا فقط جور دوست داشتن را میکشید؟
به جنگلبانی نباید به این دید نگاه کرد، به اعتقاد من اصلا به هیچ شغلی نمیتوان به دید مادی نگریست، چرا که چنین نظر و دیدگاهی اجازه تحمل هیچ فعالیتی را به انسان نمیدهد.
هر کاری سختی و دشواریهای خودش را دارد، کمااینکه هر خدمتی در جای خود نیز مقدس و ارزشمند است، جنگلبانی نیز از این موضوع مستثنا نیست.
روزگاری جنگ ما برای حفظ آب و خاک بود، شهیدانی بسیاری در این راه جان خود را تقدیم کردند تا ایران، بدون هیچ کم و کاستی ایران بماند، جنگلبانها نیز به نوعی ایثارگرانی هستند که از حریم طبیعت این کشور محافظت میکنند.
جنگلبانی تنها محافظت از درختان نیست، تلاش با همه وجود برای حفظ انفال، منابع طبیعی و مراتع و به نوعی دفاع از حریم طبیعت است، این صیانت گاهی با دست خالی و یا امکانات محدود انجام میگیرد، پس نگاه نان داشتن برای این شغل توان خدمت را قطعا از جنگلبان خواهد گرفت.
فارس: با این توصیف هوای جنگلبانی، هوای گل و بلبل است؟
جنگلبانی هم چالشهای خاص خودش را دارد، مهمترین موضوع نگران کننده در این حرفه، کمبود نیرو است، در جایی که برای هکتارهایی با ابعاد مختلف، باید چندین جنگلبان مستقر شود، اما در ایران و به ویژه در لرستان نداشتن نیرو یک چالش اساسی است.
عرصه منابع طبیعی و ماتع در لرستان به دلیل جغرافیای خاص و داشتن پوشش گیاهی بالا بسیار گسترده بوده، حال اینکه از نیروی جنگلبانی بسیار کمی بهرهمند است.
شاید کمترین دریافتی را نیروهای یگان حفاظت منابع طبیعی داشته باشند، از طرفی تبدیل وضعیت نیروهای شرکتی و قراردادی مطالبه اغلب جنگلبانها است، کسانی که در گرما و سرما در شرایط سخت خدمت میکنند، اما از کمترین امنیت شغلی و حمایتها برخوردار هستند.
فارس: برخیها جنگلبانی را خوشگذرانی در دامان طبیعت میدانند، حال اینکه از سختیهای این شغل به خوبی آگاه نیستند.
روزهای اول که وارد اداره منابع طبیعی شده و در سمت جنگلبان مشغول به کار شدم، شاید تصور من هم همین بود، اینکه مراقب باشم کسی روی درخت چیزی ننویسد و یا شاخهای را از درخت برای کباب درست کردن جدا نکند.
اما کاملا برخلاف تصورم ماجرا پیش رفت، نوشتن روی درخت سادهترین کاری بود که هر کسی میتوانست مانع انجامش شود. جنگلبانی به من یاد داد سودجویانی هستند که منفعت خود را به هر چیزی ترجیح داده و در راه کسب سود ممکن است حتی جان دیگری را بگیرند.
الان را نبینید که فرهنگ حفظ محیطزیست بالا رفته و همیار طبیعت خیلی داریم. یادم میآید آن اوائل که روستاییها خیلی به ممنوع بودن قاچاق چوب اهمیت نمیدادند و درختان بلوط بسیاری را برای کسب درآمد میبریدند، برای جلوگیری از این اقدام وارد یک منطقه از استان شدیم، ممانعت ما از یک طرف و حمله برخی افراد با سنگ و چماق از طرف دیگر تا جایی ادامه داشت که منجر به زخمی شدن چند نفر از همکاران شد. از همان روز حساب کار دستم آمد که چه شغل پر خطری را انتخاب کردم.
با لباس سیاه عزای برادرم حریق را اطفا کردم
چند سال پیش برادرم که حکم پدری بر گردنم داشت، به رحمت خدا رفت. داغ برایمان چنان سنگین بود که مادرم نیز سکته کرد، روزهای تلخی را سپری می کردیم.
لباس سیاه که نشانه عزای برادرم بود را مدتها بر تن داشتم، تا اینکه یک مورد آتشسوزی در مناطق صعبالعبور کوهدشت گزارش شد، برای خاموش کردن آن با یک دمنده راهی منطقه موردنظر شدم.
در حین اطفای حریق بودیم که بنزین دمنده تمام شد، حدود ۵۰۰ متری از منطقه آتش گرفته مانده بود. راهی برایم نمانده بود، پیرهن مشکی تنم را درآوردم و مابقی حریق را خاموش کردم. در جنگلبانی و حفاظت از عرصه ملی باید از همه چیز گذشت.
فارس: در بخشی از صحبتهایتان اشاره به بالارفتن سطح فرهنگ مردم در حفظ محیطزیست کردید، این گفته با آمارهای بالای قاچاق چوب و تخلفات سودجویان خیلی مطابقت ندارد.
متاسفانه در برخی قوانین منابع طبیعی بسیار ضعیف عمل کردهایم، به عنوان مثال در درگیریها میتوان به عنوان ضابط قضائی برخورد کرد، اما قوانین دست و پای ما را گرفته و این خود موجب سوءاستفاده قاچاقچیان میشود.
وجود جنگلبانهای شهید و ایثارگر نشان از این دارد که متخلفان از هیچ گزینهای برای رسیدن به منفعت خود دریغ ندارند، حال آنکه ما باید تا حد امکان از درگیری خودداری کرده و با ملایمت و اقدام قاطعانه مانع از انجام تخلف شویم.
در خیلی از موارد اکنون مردم همیار طبیعت شده و پای کار صیانت از منابع ملی آمدهاند، حساسیت حفظ عرصه منابع طبیعی در بین مردم بالا رفته و نگرانیها از آسیب به میراث آیندگان افزایش یافته، با این وجود هنوز جای کار دارد که با فرهنگسازی و آموزش تخلفات به حداقل ممکن برسد.
فارس: از تلخی و شیرینیهای جنگلبانی برایمان بگویید.
بسیاری از خاطرههای ما جنگلبانها تلخ هستند، تلخ از آن جهت که با حریق و یا قاچاق چوب و دیگر حوادث انگار بخشی از وجودمان صدمه دیده است. با این وجود بارها شده در اتفاقات مختلف امدادهای غیبی و دعاهای خیر مردم به دادمان رسیده و از مرگ حتمی نجات پیدا کردهایم.
بارها شده در میان حریق موجودات زنده ای را میبینیم که برای زنده ماندن تلاش میکنند، این تلاش برای ما درس زندگی است، همچون کبوتری که در یکی از حریقها بالهایش را بر سر جوجههای تازه از تخم درآمده افکنده بود تا آنها آسیب نبینند، پرهای مادر سوخت اما بچهها آسیبی ندیدند و این یعنی امید داشتن و البته که حس مادرانه تنها برای انسان نیست.
همیار شدن یک قاچاقچی ذغال
در یکی از ماموریتها، عملیات تعقیب یک نیسان پر از ذغال را داشتیم، پس از تعقیب و گریز بین ما و قاچاقچیها درگیری رخ داد، شروع کردیم از ضرورت حفاظت از جنگل و فواید درخت صحبت کردن اما آن ها مدام ناسزا میگفتند.
یکی از سرنشینان نیسان با اینکه اول کار از ما عصبانی بود، اما با شنیدین حرفها حق را به ما داد و با همدستانش به مخالفت پرداخت. اکنون این فرد از همیاران طبیعت شده و در دستگیری بسیاری از متخلفان به ما کمک میکند.
فارس: به عنوان یک جنگلبان، توصیه شما به مردم جهت حفظ منابع طبیعی و صیانت از این ثروت ملی چیست؟
همانطور که بارها گفتم جنگل و عرصه منابع طبیعی میراث ارزشمند گذشتگان برای ما و میراث گرانبهای ما برای آیندگان است، از این رو حفظ این داشته، از حفظ جان برای ما اولویت دارد.
مردم باید بدانند که با هر آسیبی که به درختان میزنند، راه زندگی را برای دیگران سخت میکنند، مگر نه اینکه یکی از راههای تامین اکسیژن ما از طریق همین جنگلها است، پس با خودخواهی، نفس دیگران را قطع نکنیم.
تنها خواسته ما از مردم این است که همراه و همیار و همکار ما شوند در حفاظت از این ثروت ملی، جنگلبان بدون مردم هیچ چیزی نیست و قدرتش را از دوستداران طبیعت میگیرد، انتظار داریم بیش از گذشته همراه ما شوند تا بهترین خدمت را برای آنها داشته باشیم.