«آرام احمدپور» کارشناس ارشد تاریخ، معلم مقطع ابتدایی شهرستان اشنویه استان آذربایجان غربی، ۱۸ سال است که در روستای گلاز به شغل معلمی فعالیت دارد و بهمن ۱۴۰۲ به عنوان «معلم برتر ایران» توانست جایزه نیم میلیاردی این نشان را بدست آورد. تلاشهای او در این روستا برای جذب دانش آموزان به تحصیل دلیلی شد تا باب صحبت با این معلم ۴۲ ساله دورترین منطقه ایران باز شود که در ادامه میخوانید:
از همان دوران ابتدایی با اثرگذاری که معلم کلاس اول دوران تحصیلش بر او و دانش آموزان دیگر داشت به معلمی علاقهمند شد؛ عشق معلمی در وجودش نهادینه شد و تلاش و آرزویش معلم شدن بود. پدرش قدیمیترین کتاب فروش شهرستان اشنویه است؛ مهر و وابستگی شدید مادرش تا حدی بوده که مانع سربازی رفتنش شد: «علاقه مادرم به من مانع رفتنم به سربازی شد و با فروش طلاهایش خدمت سربازی را برای من خرید.»
برحسب شغل پدر، خودش نیز ۴ سالی در کتابفروشی کار کرد اما این مدت باعث نشد که از هدف اصلی و نهاییش که معلمی بود دست بردارد؛ رشته تحصیلیاش را به انسانی تغییر داد و ۵ سالی پشت کنکور ماند: «در نهایت رتبه ۱۱۴۳ کنکور دانشگاه تربیت معلم شهید رجایی ارومیه قبول شدم.»
بعد از اتمام دوره تربیت معلم با مراجعه به اداره آموزش و پرورش شهرستان، دورترین روستا یعنی روستای گلاز نصیبش شد: «روزهای اول زندگی در گلاز خیلی سخت بود، به دلیل شرایط جغرافیایی منطقه دعا می کردم سال تحصیلی تمام شود و به خانه برگردم. بعد از آشنا شدن با مناطق عشایری و آداب رسوم مردم با آنان انس گرفتم و تا امروز که ۱۸ سال می گذرد در این منطقه زندگی میکنم.»
روستای گلاز برای تحصیل دانش آموزانش مشکلات بسیاری مانند نبود اینترنت داشته و دارد اما این معلم برای جبران کاستیهای روستا از هیچ کاری فروگذار نکرده؛ در دوران کرونا که تمام کشور در شبکه شاد مشغول آموزش به دانش آموزان بودند این معلم با رعایت پروتکل های بهداشتی با حضوری برپا کردن کلاسها به این کار می پرداخت: «خداروشکر در آن مدت مشکلی به وجود نیامد و بچهها دچار افت تحصیلی نشدند.»
احمدپور از دیگر مشکلات روستای گلاز را ترک تحصیل دانش آموزان در همه پایهها و مقاطع تحصیلی میداند و دلایل آن را فقر فرهنگی، مشکلات اقتصادی خانواده، بیگانه بودن اولیاء با محیط مدرسه، استفاده از پسران به عنوان نیروی کار، ازدواج دختران، جذاب نبودن محیط مدرسه و … عنوان میکند.
این مشکلات بهانهای بود تا این معلم به فکر رفع علتهای ترک تحصیل دانش آموزان بیفتد: « جهت آشتی اولیاء با مدرسه جلسات فصلی درباره آموزش و پرورش و تعلیم و تربیت برگزار کردم؛ مسئولان اداره را به مدرسه آوردم و از روحانی روستا خواستم در مجالس خود خطبه هایی را به علم و دانش اختصاص دهد. جهت تغییر نگرش مردم به آموزش و پرورش با هزینه شخصی تقویم دیواری با تصاویر دانشآموزان درست میکنم تا برای مردم روستا فرهنگ سازی ایجاد شود. از مسائل پیش آمده در روستا فیلمبرداری می کنم و با درست کردن دی وی دی برای کل روستا به آن ها ثبت خاطرات را هدیه می دهم و با بردن بچه ها به کتابخانه عمومی یا کانون پرورش فکری مجتمع فرهنگی آن ها را با کتاب و کتابخوانی آشتی میدهم. همچنین برای تامین هزینه تحصیل دانشآموزانی که اولیای آنها به دلیل مشکلات اقتصادی مانع تحصیل بچه هایشان میشوند با کمک خیرین و ادارات تلاش میکنم.»
مدرسهای که احمدپور در آن مشغول است دو شیفت اول تا پنجم، ششم تا نهم با ۲۰۰ دانش آموز دارد و وی امسال در پایه سوم با ۲۴ دانش آموز دختر و پسر مشغول فعالیت است.
اثرگذاری بر جامعه محلی روستا آنقدر برای این معلم مهم بوده که همیشه دوربینی همراه دارد تا از مردم، مراسمات و اتفاقات روستا فیلمبرداری کند؛ حالا نیز تمام عکسها و فیلمهای ۱۸ سال را در کانال تلگرامی برای ثبت خاطرات مردم به نمایش گذاشته است.
از نحوه آشناییش با جشنواره معلم برتر سخن گفت اینکه چطور آشناییاش با مستندساز تهرانی که برای شناخت دانشآموزان ترک تحصیل کرده به اشنویه آمده بود بهانهای برای معرفیاش به برنامه معلم برتر شده است: «این مستندساز آبان ماه با من تماس گرفت و گفت برای جایزه معلم برتر من را نامزد کرده و ابتدا باید مستندات کاری را بارگذاری کنم.»
شرکت در برنامه جایزه معلم برتر معیارهایی داشت مانند تخصص، اثر گذاری معلم برای جذب دانش آموزان ترک تحصیلکرده، اثر گذاری بر جامعه محلی و … که بعد از راستی آزمایی، پرسش و مصاحبه با مردم روستا، در نهایت این معلم به عنوان یکی از ۶ معلم برگزیده انتخاب و در نهایت معلم برتر شد.
این معلم برتر، همچنین سال ۹۱-۹۲ معلم نمونه منطقه، سال ۹۲-۹۳ معلم نمونه استان، سال ۹۳ – ۹۴ معلم نمونه کشور، در پانزدهمین اقدام پژوهی با عنوان «چگونه توانستم دانش آموزانم را به کتاب و کتاب خوانی علاقه مند کنم» نیز مقام اول کشوری را بدست آورد و توانست در چهاردهمین فراخوان پرسش مهر ریاست جمهوری رتبه دوم کشوری را کسب کند.
در پایان صحبتهای خود از عهدش با خداوند میگوید: « برای سالهای آینده با خدای خود عهد بستم دوران باقی مانده خدمتم را در روستای گلاز باشم و با شور و شوق و علاقه به مردم روستا خدمت کنم و امیدوارم فرزندم نیز راه مرا ادامه دهد.»