• امروز : جمعه - ۱۳ مهر - ۱۴۰۳
  • برابر با : Friday - 4 October - 2024
6
یک قصه:

چراغ خانه با دست‌ساخته‌هایمان روشن ماند

  • کد خبر : 2734
  • ۱۸ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۷:۲۰
چراغ خانه با دست‌ساخته‌هایمان روشن ماند
روزگاری گرهی در کارم افتاده بود و بیکار شده بودم. تخصص من و همسرم چیز دیگری بود، اما به خاطر شرایط حاکم بر سازمان‌ها و ادارات و داستان‌هایی که همه ما می‌دانیم نمی‌شد از تخصص خود استفاده کنیم.

بعد از چند سال من به تخصص خود برگشتم، اما همسرم با اینکه کارشناس ارشد روانشناسی است به خاطر دستمزد‌های بسیار پایینی که مراکز مشاوره پیشنهاد می‌دهند به دلیل اینکه فضای استخدام همچنان رانتی و رابطه‌ای است نتوانسته است از تخصص خود استفاده کند.

اما روزگار به آخر نرسیده است. چند سال پیش که هر دوی ما بیکار شده بودیم تصمیم گرفتیم به هنر‌های دستی روی بیاوریم. همسرم استعدادی در نقاشی داشت و ـ ما حتی برای آموزش هم پولی نداشتیم ـ با نگاه کردن به کلیپ‌های آموزشی و آزمون و خطا در ساخت مواد اولیه از جمله خمیر دورگیر که از مواد پایه‌ای در نقاشی روی شیشه است شروع کرد به نقاشی روی بشقاب‌ها.
ما این بشقاب‌ها را به عنوان دیوارکوب تولید می‌کردیم، دو، سه ماهی جلو رفتیم و کار به جایی رسید که محصول خود را باید در بازار عرضه می‌کردیم. تجربه‌ای در فروش نداشتیم و به چند فروشگاه در راسته صنایع دستی در خیابان‌های فرعی کریمخان و طالقانی مراجعه کردیم، اما بی‌فایده بود. آن‌ها از رکود در بازار صنایع دستی شکوه می‌کردند و حاضر نبودند حتی به صورت امانی محصول ما را بخرند.
در نهایت تصمیم گرفتیم خودمان محصولمان را در جمعه بازار صنایع دستی بفروشیم. دو سال پیش بود که سر از این بازار درآوردیم. شنیده بودیم اگر کسی میزی برای ارائه محصول خود بخواهد باید صبح بسیار زود – ۳ و ۴ صبح ـ خودش را به بازار برساند. به خاطر تقاضای بالا، گرفتن میز کار ساده‌ای نبود و گاه کار به التماس و درگیری می‌کشید.
ما سختی زیادی در این راه کشیدیم که شرح آن‌ها این مطلب را از هدف اصلی دور می‌کند. اما آنچه می‌خواهم بگویم این است که ما در حالی که در این دو، سه سال فضای رکود و تورم بر فضای اقتصاد و معیشت سایه سنگینی انداخته بود توانستیم چراغ خانه خودمان را با دست‌ساخته‌هایمان روشن نگه داریم.

در این راه مدیون چه کسانی هستیم؟
اول از همه مدیون مشتری‌هایی هستیم که همچنان به هنر ایرانی و تولید هموطن و همشهری خود ارج می‌نهند. اگرچه متأسفانه در سال‌های اخیر فرهنگ استفاده از جنس‌های خارجی اوج گرفته و حتی به استفاده از صنایع دستی خارجی هم رسیده است، اما همچنان ایرانی‌هایی هستند که ترجیح می‌دهند خانه‌های خود را با دست‌ساز‌های گرم و صمیمی ایرانی مزین کنند.
ما و همکارانمان مدیون تولیدکننده‌های صنایع دستی در لاله‌جین، تهران، کرج و ورامین ـ و صد‌ها شهر و هزاران روستا و شهرک ـ هستیم و توانسته‌ایم گوشه‌ای از محصولات کارگاه‌های آن‌ها را در کنار محصولات خود در جمعه بازار ارائه کنیم. اگر آن‌ها این روحیه را داشتند که فقط آپارتمان و زمین و باغ خرید و فروش کنند یا وارد بازار ارز‌های دیجیتال شوند معلوم نبود وضعیت ما چه می‌شد.
در این دو سال و با ورود به بازار بسیار متنوع صنایع دستی متوجه شده‌ایم که چقدر درباره تولید و فروش کم می‌دانیم و هنوز هم هرچقدر جلو می‌رویم ضعف‌هایمان در تولید و فروش بیشتر به چشم می‌آید. متوجه شده‌ایم که بهترین تولیدکننده‌ها و هنرمند‌ها معمولاً فروتن‌ترین آن‌ها هستند. یاد گرفته‌ایم کار وقتی اصلاح می‌شود و اوج می‌گیرد که تو بتوانی در برابر مشتری، خواست‌ها و گفته‌های او پذیرا، منعطف و فروتن باشی، هرچند اجرای آن گاه بسیار سخت باشد.
گاهی مشتری‌ها در گرماگرم بازار حواس شان نیست و به آنچه تو عرضه کرده‎ای با حرکات بدن و حتی گفتار اهانت می‌کنند. حق مشتری است که جنسی را نپسندد، اما طعنه، گوشه و کنایه و گاه آشکارا تحقیر آنچه تو ساخته‌ای یا از ساخته‌های دیگران عرضه کرده‌ای اخلاقی نیست. با این همه، آرام آرام یاد می‌گیری همه این نگاه‌ها را پذیرا باشی و به آن‌ها فضا بدهی. می‌فهمی که بعضی‌ها از این بازار به عنوان گذران وقت و احیاناً تخلیه خشم و ناراحتی خود استفاده می‌کنند. گرچه، گاه تو به عنوان کسی که ساعت‌ها بی‌خوابی و دوندگی را تجربه کرده و حالا در بازاری راکد حضور داری کم می‌آوری و به هم می‌ریزی، با این همه به مرور حتی این کم آوردن و به هم‌ریختگی‌های درونی را به عنوان بخشی از حواشی بودن خودت می‌پذیری.
واقعیت تلخ بازار‌های صنایع دستی در این چند وقت برای من دیدن هنرمندان جوان بسیار مستعدی بوده که کار‌های فوق‌العاده باکیفیت و زیبا عرضه می‌کنند، اما به خاطر قدرت خرید پایین مشتری‌ها بعد از چند وقت دچار سرخوردگی می‌شوند و عطای تولید را به لقایش می‌بخشند. من آن‌ها را نهال‌های بسیار مستعدی می‌بینم که اگر شرایط مناسب می‌بود می‌توانستند به درختانی تناور و بارور، به کارآفرین‌هایی موفق و ارزآور برای کشور بدل شوند یا دست‌کم زندگی خود و چند زندگی دیگر را بچرخانند. اما خودتان را جای آن‌ها بگذارید وقتی می‌بینید روز‌ها و ساعت‌ها برای تولید آن اجناس وقت گذاشته‌اید و بازار کم‌رمق به آن‌ها طوری نگاه می‌کند که انگار آن‌ها هیچ چیز نیستند آیا می‌توانستید به سادگی آن احساس‌ها و دریافت‌های تاریک را کنار بگذارید؟
تصور اینکه دست‌های یک هنرمند به خاطر اینکه نمی‌تواند هزینه‌های معیشت خود را تأمین کند از خلق آن همه زیبایی باز می‌ماند و در نهایت به حقوق کارمندی در متن فعالیتی غیر خلاقانه روی می‌آورد دردناک است.
به عنوان کسی که در این چند وقت در بزرگ‌ترین جمعه بازار صنایع دستی کشور حضور یافته‌ام حتی یک بار یک مسئول از ارگان‌های مرتبط ـ مثلاً وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی، یا دستگاه‌های متولی دیگر ـ ندیده‌ام که زحمت بازدید از این بازار و گوش دادن به حرف دل هنرمندان و تولیدکنندگان صنایع دستی را به خود بدهد، در صورتی که انتظار این است متولیان و سیاستگذاران صنایع دستی به صورت مستمر با تولیدکننده‌های این عرضه در ارتباط باشند و دیدگاه خود را درباره نقاط قوت و ضعف این بازار اصلاح و ترمیم کنند.
با این همه در کنار این رنج‌ها امیدواری‌های بسیاری وجود دارد. امیدواری به اینکه سامانه مدیریتی کشور با رایزنی‌ها و فضاسازی‌هایی که درون و بیرون از کشور انجام می‌دهد تمهیدات و مقدمات رشد و بالندگی صنایع دستی ایران را فراهم کند. بدون اغراق می‌توان گفت که صنایع دستی این قدرت بالقوه را دارد که نان‌آور ۸۵ میلیون ایرانی باشد. در روزگاری که همه چیز بوی سردی، تنهایی و تصنع را می‌دهد دست‌ساز‌هایی که با دست گرم هنرمندان شکل گرفته‌اند و بوی زیبایی، اصالت و زندگی می‌دهند می‌تواند به خانه‌ها هویتی هماهنگ با فرهنگ ملی ما ببخشد.

لینک کوتاه : https://akhbarekar.ir/?p=2734

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.