افشین امیرشاهی در هم میهن نوشت: روزی باید مهاجرت کرد. این حرف بسیاری از جوانان بااستعداد این مرز و بوم است که متأسفانه به کرات میشنویم. مهاجرت به دلایل روانی، بیاعتمادی، ناامیدی، بیکاری و بیپولی، مسائل سیاسی و مواردی از این دست، مانند یک سیل ویرانگر کشور را از استعدادهایش، سرمایههایش و نیروی کار خالی میکند. البته که مهاجرت مردم ایران به دلایل پیشگفته، بارها از سوی بسیاری از دلسوزان و کارشناسان هشدار داده شده است. اما یک نوع دیگر از مهاجرت نیز کشور را بهشدت تهدید میکند که این روزها بیشتر از قبل مورد توجه قرار گرفته است؛ مهاجرت به دلایل اقلیمی.
مردمی که خانه و کاشانه خودشان را تحتتأثیر کمآبی و خشکسالی ترک میکنند و میشوند پناهندگان اقلیمی. حتی دیده شده که مردم یک روستا بهطور کامل منطقه را ترک کردهاند. مهاجرت اقلیمی به شکل خزنده و درطول زمان شکل گرفته است. آرام و آهسته پیش رفته تا به وضعیت بحرانی این روزها رسیده است. این نوع مهاجرت آثار و پیامدهای بیشتری برجای میگذارد. اما همین روند تدریجی در طول سالهای طولانی مورد غفلت مسئولان قرار گرفته است.
اگر در گذشته بسیاری از مهاجرتها به دلیل مشکلات اقتصادی رخ میداد، امروز عامل محیط زیست باعث تشدید چنین مهاجرتهایی شده است. بهخصوص در مناطق شرق و جنوب شرقی ایران که بیآبی و تنش آبی بیشتری مشاهده میشود. مهاجرت اقلیمی در مناطق مختلف کشور تحت تأثیر مدیریت ناکارآمد از یکسو و خشکسالی هیدرولوژیکی از سوی دیگر صورت گرفته است. یعنی خشکسالی که در کنار افزایش دما و تغییر الگوی بارش در منطقه به اضافه برداشت از آبخوانهای آبرفتی و افت سطح آب زیرزمینی و نیز دخل و تصرف عوامل انسانی در حوضههای آبریز چون تغییر کاربری و تبدیل مراتع به باغات و موادی از این دست صورت گرفته است. درنتیجه شاهد خشکسالی کشاورزی و وقوع تغییرات اجتماعی در منطقه هستیم که درنهایت به ادامه روند مهاجرتهای اقلیمی میانجامد.
به همین دلیل است که حفظ امنیت آبی در چنین مناطقی اولویت بیشتری پیدا میکند. چون امنیت آبی، امنیت منطقه را بهدنبال خواهد داشت. هر روستایی که از سکنه خالی میشود، اقتصاد شهرهای اطراف را به هم میریزد و توسعه و رفاه را متوقف میکند. موجب از دست رفتن محصولات کشاورزی میشود. دامداری را تهدید میکند. اقتصاد محلی را از بین میبرد. تغییرات قابلملاحظه درساخت و توزیع جمعیت ایجاد میکند. زمینه لازم برای بروز انواع بزه و جرم را فراهم میکند. روی امنیت عمومی و سلامت افراد تأثیر میگذارد. در عین حال وضعیت بیآبی در مناطق مختلف کشور تأثیرات زیست محیطی مهم بر جای میگذارد که مهاجرت تنها یکی از اثرات آن است. چون خشک شدن چاهها و قناتها را در پی دارد. باعث شکلگیری پدیده گرد و خاک میشود. منجر به فرسایش خاک و بیابانزایی میشود و دهها مورد دیگر.
درباره وضعیت پیشآمده در کشورمان شاید مدیریت ناکارآمد و آسیبهایی که چنین مدیریتی به کشور وارد کرده را بتوان درصدر عوامل بحرانی مهاجرتها قرار داد. بهقول یکی از کارشناسان محیط زیست که هیچ سیلی، هیچ توفانی و هیچ خشکسالیای نمیتواند به اندازه مدیریت ناکارآمد به جامعه آسیب وارد کند. در واقع میتوان گفت عامل انسانی، مدیریت مصرف بد و تصمیمات استراتژیک بد، بزرگترین دلیل چنین مشکلات زیستمحیطی در کشورمان است.
پس اگر با این سوال تکراری روبهرو میشویم که بالاخره چه زمانی مدیریت کشور میخواهد به افزایش پرشتاب مهاجرتها واکنش مناسب و درخور نشان دهد و برای رفع آن چارهجویی کند، به همین مسئله برگردد که عامل اصلی مهاجرتها در واقع ناکارآمدیهای خودشان است. اگر حدود ۸۰۰ هزار حلقه چاه مجاز و غیرمجاز در کشور داریم که در مجموع و بهصورت سالانه بالغ بر ۴۵ میلیارد مترمکعب از منابع آب زیرزمینی کشور را استخراج میکنند، یک مشکل مدیریتی جدی داریم. بهخصوص که چاههای مجاز نیز در دورههایی با تصمیمهای غلط و غیرمجاز اجازه حفر پیدا کردند.
اگر قانون عدم تعرض به حریم رودخانه داریم، اما اجرا نمیشود، پس ایراد مدیریتی و اجرایی در کشور وجود دارد و متأسفانه مشاهده میکنیم در سراسر کشور به حریم رودخانهها تعرض میشود و گاهی نیز با خسارتهای جانی و مالی سیل همراه است. اگر در بازیافت فاضلاب و بازگرداندن آبهای خاکستری موفق نبودهایم؛ اگر در این سالها نتوانستهایم تجهیزات تصفیه فاضلاب را در بسیاری از کارخانهها، کشتارگاهها، واحدهای درمانی و… به کار ببریم، چون مشکلمان مدیریتی است. کارشناسانی که در حوزه حکمرانی آب تحقیق کردهاند، هشدار دادهاند که الگوها و قواعد حکمرانی آب در ایران با واقعیتهای آبی کشورمان، تفاوتهای قابل تأملی دارد. این شیوه حکمرانی در حوزه آب مشکلات متعددی را ایجاد کرده که مهاجرت یکی از اثرات آن است. مسئلهای که باید به مثابه یک موضوع اصلی و محوری از سوی سازوکارهای حکمرانی کشورمان مورد شناسایی قرار گیرد و برای آن تدبیرهای لازم اندیشیده شود. البته مشکلات مدیریتی به این معنا نیست که آب تمام و کمال وجود دارد. بههرحال مردم باید این واقعیت را بپذیرند که با کمبود آب مواجه هستیم.
پذیرش این واقعیت و چارهجویی برای آن، نیازمند همراهی و همدلی مردم است. اما آیا همه مردم برای همراهی با دولت اعتماد میکنند؟ ایران در دورههای مختلفی درگیر سیاستهای پوپولیستی درحوزه حکمرانی آب بوده است. البته این شیوهها همچنان هم وجود دارد و باعث شده بحران آب در کشور تشدید شود.
از دوره ریاستجمهوری محمود احمدینژاد گرفته که مجوزهای حفر چاه را چندین برابر کرد و حتی در سفر به فیروزکوه، مناطق ممنوعه را دکان وزارت نیرو خواند و گفت، هر کس هر کجا توانست چاه حفر کند تا امروز که برخی از مسئولان و نمایندگان مجلس سراغ تصمیمهایی میروند که متأسفانه با واقعیتهای آبی ایران منطبق نیست. همه این سیاستهای عوامفریبانه در طول چند دهه بحران آب را تعمیق کرده است.
به هرحال بحران آب در سیاستگذاری کلان کشور جایگاه مناسبی نداشته است. این امر باعثشده برنامهریزی مشخص و جامعنگر برای مواجهه با بحران صورت نگیرد. درعین حال برنامههای موجود نیز به علت بخشیبودن و نبود هماهنگی نهادها و سازمانهای متولی امر آب به سرانجام مناسبی نرسیده است. زمان به سرعت از دست میرود و مردم ایران بهخصوص در نقاط مرزی مجبور به پناهندگی اقلیمی میشوند. باید هر چه زودتر دست به کار شد. رسیدگی به وضعیت پیشآمده نیازمند منابع عظیم اقتصادی است. اما تحریم و بحران اقتصادی نیز بر وضعیت بحران آبی و افزایش مهاجرتهای اقلیمی افزوده است. از سال ۹۰ تاکنون گرفتار یک عقبافتادگی بزرگ در اقتصاد شدهایم. کشور در بسیاری از حوزهها زمینگیر شده است. در چنین شرایطی امروز از دیروز بدتر و فردا از امروز بدتر خواهد بود. فرصتهایمان یکییکی و به سرعت در حال از دست رفتن است. برای مقابله با بحران آب تصمیمی جدی و عزم ملی لازم است.